این چیز هایی که می نویسم نه ارزش ادبی دارد،نه بیانیه ای ی اجتماعی است و نه قرار است چیزی را تغییر دهد.حالا که ما نشسته ایم و سیلی می خوریم،کلمات ردیف می شوند و راهشان را گم می کنند.غیر از این نیست که هوا پس است و حالا نه بادی می وزد که بگویم"این ماییم که می دویم در پی باد یا.؟".
نابودی برای ماست که هر لحظه حریص جاودانگی هستیم.اتفاقات ناگوار اما قصد نابودی ندارند،می سوزانند و آینه ای می شوند در برابر تن سوخته مان.فردا کسوف اتفاق می افتد،فردا کشته می شوند،می ترسند و ما در دلمان به بودنمان می اندیشیم که چه چیزی از این بودن باقی است؟آینه صاف و شفاف است و هر لحظه جزییات سوختنمان در مغزمان هک می شود.این دیگر ناگواری یک اتاق تاریک در گوشه ای سرد نیست،این ناگواری در همین دشت بی درخت اتفاق می افتد.درخت ها از ترس درخت های دیگر،یکدیگر را تبر می زنند و فریادشان علف ها را می سوزاند.و آفتاب به ریشمان می خندد.زمین جایی برای پنهان شدن ندارد و آسمان به آسمانی دیگر خیره می شود.
دشت همچنان در حال سوختن است،ما هم در کنارش می سوزیم،عده ای می خندند و صورت های سوخته شان را بزک می کنند،عده ای هم شاید از فرط نداستن دانسته هایشان به دنبال قبری برای خفتن می گردند.
شب قبل از فردا!
رضا نگارستانی:
مختل کنید و برنجانید، حفرههای سرکوب شدهی زمین را منبسط و منقبض کنید: تونلها و ناودانها را، نقبها، پناهگاهها و لانهها، سوراخ شکم خمره با بشکهی زننده و فضاهای سوراخ سوراخ، شکافهای واژنهای دنداندار آنها و پوست اسکیزوئیدشان. زمین را بچلانید، له کنید، بفشارید؛ سطوح آن را بیرون بریزید (نبش قبر کنید)، تا به اعماق نرسید مسائل بغرنج و پیچیده حل نخواهند شد.
سهراب شهید ثالث:
باید گفت حقایق دم دست ما آن چیزی[است] که جلوی پای ما افتاده و ما هم راحت می بینیم و راحت بالطبع نادیده می گیریم.ولی اگر خیلی لطف بکنیم و شعور به خرج دهیم همانطور که می بینیم تحویل دوربین می دهیم و دوربین تحویل لابراتورا می دهد و همینطور این سلسله مراتب طی می شود و بالاخره هم یک طوری می شود.
(شهید ثالث،ص۶۰)
سهراب شهید ثالث:
.آدم توقع داردانتقاد کردن مجاز باشد.آدم توقع دارد بتواند داستان هایی تلخ بر اساس واقعیت مسلم روز تعریف کند.مردم همیشه حاضرند به این قصه ها گوش کنند.دوست دارند درباره ی جامعه بدانند.
چرت و پرت:نمیدانم مردم هنوز آماده ی سیلی خوردن هستند یا نه.اما چه کسی در حالی که دیگری آماده بود به اون سیلی زده است که حالا من بزنم!
درباره این سایت